سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

مدح و ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : مجید تال
نوع شعر : مدح و ولادت
وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
قالب شعر : مربع ترکیب

قــرآن گـشـودم آیـۀ مـحـشـر بـیــاورم            می‌خـواستـم که سـورۀ کـوثـر بـیاورم

من کـیـستـم ز شـأن تو سر در بیاورم            بـایـد کـسـی شـبـیـه پـیـمـبــر بـیـاورم


هنگام وصفت عـقل مرا ترک می‌کند

معـراج رفته شأن تو را درک می‌کند

با نور تو زمین شـرف آسـمان گرفت            چل روز مصطفی ثمری بی‌کران گرفت

پا بر زمین گذاشتی و خاک جان گرفت            تا آمـدم بـگـویـم زهـرا زبـان گـرفـت

گـفتم که رخصتی بده بهـتر بخـوانمت

مهـرت اجازه داد که مـادر بخـوانمت

مادر سلام، گـوشۀ چـشمی به ما کنید            مـادر سـلام، درد مـرا هـم دوا کـنـیـد

با این امـیـد در زده‌ام تـا که وا کـنـیـد            لطـفی به این اسـیـر یـتـیـم گـدا کـنـیـد

حالا اگر چه چادر تو وصله دار هست

من سائـلـم هـمیـشه بـرایم انـار هـست

یا آیه آیـه آیۀ خود «هـل اتـی» کـنـی            یا از کـرم لـباس عـروسی عـطا کـنی

چـادر امـانـتـی بـدهـی تـا چـهـا کـنـی            یک قـوم را به نـور خـدا آشـنـا کـنـی

دنیا تو را نخواست که اینقدر زشت شد

خـاکی که زیر پای تو آمد بهـشت شد

دنیا تـمام ظـلـمت و تو مـاورای نـور            با تو کم است فـاصله تا انـتهـای نـور

هـمـسایـه‌ات اگر که شده آشنـای نـور            این بوده است از برکـات دعـای نـور

در آسمان نور چه بدری، شبیه توست

در سال یک شب است که قدری شبیه توست

در خانه عطر سیب تو از بس جمیل بود            یـادآور بـهـشـت خــدای جـلـیــل بــود

سرچشمۀ وضوی تو از سلـسبـیل بود            جـاروی خـانـۀ تـو پَـر جـبـرئـیل بـود

دنـیا به پـای مهـر تو از شـرم آب شد

آبـی که گـشت مهـریـیـۀ تو گـلاب شد

آنکه تو را به جملۀ «لولاک» می‌شناخت            درک تو را فراتر از ادراک می‌شناخت

پرواز را چه کس بجز افلاک می‌شناخت            بانوی آب را پـدر خاک می‌شناخت...

نام پـدر هـمیـشه به دنبـال مـادر است

خیر العمل محبت زهرا و حیدر است

دیگر توان از تو سرودن قـلـم نداشت            این روز مادری دل من غیر غم نداشت

رفتم مدینه آنچه که می‌خواستم نداشت            گـفتم زیـارتـش کـنم اما حـرم نـداشت

مـرغ دلم که داشته یک بام و دو هـوا

بی‌اخـتـیـار پر زده اکـنـون به کـربـلا

حـالا عـجـیب نـیـست اگر بـی‌مـقـدمـه            پــرواز مـی‌کـنـیــم حــوالـی عـلـقـمـه

آنجا که قـد خـمـیده رسیده ست فاطمه            او روضه خوان و در حرم افتاده همهمه

حال و هوای صحن دلم نیـنوایی است

شب های جمعه فاطمه هم کربلایی است

نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.



من کـیـستـم ز فـاطـمه سر در بیاورم            بـایـد کـسـی شـبـیـه پـیـمـبــر بـیـاورم